پدر تو خیبر شکنه
مادرت تاج سره منه
اگه گریه کن حسینم
از دعای امام حسنه
اون که با کرمه حسن
سایه ی سرمه حسن
هرکی نوکر تو شده
برام محترمه حسن
تب و تاب منه
می ناب منه
نوای یا حسن
رگ خواب منه
میشم من نوکرت
غلام مادرت
میسازه یک حرم
برا تو نوکرت
مدد یا مجتبی مدد یا مجتبی
مدد یا مجتبی مدد یا مجتبی
حک شده روی قلب و تنم
غلامه امامه حسنم
هرکی بد بخواه تو شد مولا
خودم گردنش و میشکنم
دلبر و دل دارم حسن
گرمی بازارم حسن
جار میزنم هر جا میرم
خیلی دوست دارم حسن
|
گـذرِ ثانیه هـا هر چه جلوتر می رفت
بیشتر بینِ حرم حوصله اش سر می رفت
بُغض می کرد یتیمانه به خود می پیچید
در عسل خواستن آری به برادر می رفت
تا دلِ عمّه شود نرم بـه هـر در مـی زد
با گلِ اشک به پا بوسیِ مـعجر می رفـت
دیـد از دور که سر نیزه عمـو را انداخت
مثـلِ اِسپند به دلسوزیِ مَعجر مـی رفت
دیـد از دور که یـوسف ز نـفس افتاد و
پنجه¬ی گرگ به پیراهنِ او وَر می رفـت
رو به گـودالِ بلا از حـرم افتـاد به راه
یـازده سـاله چه مـردی شده مـاشااله
دید یـک دشت پِـیِ کُشتـنِ او آمـاده
تیر و سر نیزه و سنگ از همه سو آمـاده
دید راضی است به معراجِ شهادت برسد
مطمئن است و به خون کرده وضو آماده
آه، با کُنده¬ی زانو به رویِ سینـه نشست
چنگ انـداختـه در طرّه¬ی مو، آمـاده
هیچکس نیست که پایش به سویِ قبله کِشد
ایـن جـگر سوخته افتاده بـه رو آمـاده
ترسشان ریـخته و گـرمِ تعـارف شده اند
خنـجـر آمـاده و گـودیِ گلـو آمـاده
بازویـش شـد سپرِ تیـغ و به لـب وا اُمّاه
یـازده سـاله چه مـردی شده مـاشااله
|
اجر نوکریه تو حسین جان یه سپرده ایست که بی منته
نوکریه در خونه تو هم عبادته و هم عزنه
خدا عزت به نوکرات به چایی ریزا و جاروکشات
خدا عزت بده زائر اربعین حرم با صفات
خدا عزت بده به شاعرات به دل شکسته ی زائرات
خدا عزت بده به خادم با مرام حرم کربلات
حسین بیا رحمی تو به حالم کن
حسین جون مادرت حلالم کن
حلام کن حسین حلالم کم
هرکی پای چرچمت فدا شه عاقبت به خیر و سفیده
خدا رحمت کنه اون کسی که منو پای روضه هات کشیده
خدا رحمت کنه پیر غلامی با چه عشقی با چه احترامی
هر شب جمعه به ساحت تو که با معرفت میداد سلامی
خدا رحمت کنه عاشقاتو روضه خونای محرماتو
مخصوصا محتشم و آهی و اکبر ناظم بی ریاتو
حسین بیا رحمی تو به حالم کن
حسین جون مادرت حلالم کن
حلالم حسین حلالم کن
|
آنکه خدا طرح جنان از رخ او کشد
هیبت او کلّ یلان را به زانو کشد
کعبه ی سیار که دل را به هر سو کشد
نام علی که می برم عالمی هو کشد
محور افلاک علی پدر خاک علی
خواجه ی لولاک علی یل بی باک علی
آنکه بر او کعبه کند گریبان چاک علی
یا علی حیدر مددی(۲)
کار ولایت علی شیعه سازی بود
شیعه ی او را به فلک سرفرازی بود
نماز بی ولای او بی نمازی بود
وضوی آن قسم به حق آب بازی بود
یک تنه لشکر شکند در خیبر شکند
وصله ی نعلین علی قیمت زر شکند
آنکه به یک غمزه ی او عشق هم سر شکند
یا علی حیدر مددی(۲)
شمس که مه از رخ او وام گیرنده است
در بر والشمس رخش باز شرمنده است
او اسد ا.. است ید ا... است و توفنده است
هر که مصافش برود قبر خود کنده است
شیر به زنجیر کشد تا که شمشیر کشد
عرش به هم می ریزد تا که تکبیر کشد
او که به هنگام نماز از تنش تیر کشد
یا علی حیدر مددی(۲)
با علی ای دیده دگر پی دلبر نگرد
ای نفس ار بی او فرو رفته ای بر نگرد
ای که به دور کعبه و منکر حیدری
کعبه ولادتگه اوست دور حیدر نگرد
(یا علی حیدر مددی۲)
|